نای ننگ

مرا د گر نای نواخنن نی ننگ نیست
نرو جایی دگر ... این قفس تنگ نیست
در این خانه که تو برای خویش ساخته ای
جایی به جز کینه و نفرت و نیرنگ نیست
نوایی که تو به گوش خویش زجر می کنی
صدایی جز چنگ زدن به یک چنگ نیست
باز بوده همیشه سفره ی دلت پیش همه
سر سفره ی تو جای مردم دونگ نیست
گوش کن خواهی شنید تپش دلی برای توست
این صدا به جان خودت گوساله زنگ نیست
تو که چشمان خویش بسته ای به سوی پنجره ی نور
دائم بگویی که در رنگین کمان کو کجا رنگ نیست
بنشین لحظه ای کنار دوست و عمیق نفس بکش
آیا این لحظه به اندازه ی دو عالم قشنگ نیست؟!
نا امیدی می دانم خوره ی عقل و روح است ولی
چاره اش به خدا تریاک و حشیش و بنگ نیست
لج می کنی با همه و خدای خویش هم
فکر می کنی خدا بهتر زتو زرنگ نیست!
شمشیر به پشت به روی خدای تعظیم می کنی؟
پیشگاه حق جای مردم دو رنگ نیست
سه راه داری بندگی کفر نفاق
جایی که شیشه هست جای سنگ نیست
کفر راهیست به سوی ایمان وبندگی
لیک در نفاق هیچ جای جنگ نیست
چشمانت بشور پی گفته ی سهراب خویش
نرو جایی دگر به خدا این قفس تنگ نیست
