هفت نت عشق
.jpg)
هفت نت عشق
عشق ورزیدن مثل نواختن موسیقیه. اول از یه نوایی خوشت میاد و گوش می دی . کم کم می گی یعنی منم میتونم بنوازم؟ این میشه که پولاتو جمع می کنی تا ساز اون نوا رو بخری. سازو که خریدی میبینی نمی تونی اون نوا رو تو هم ازش بسازی. اینه که اگه نا امید نشی باز پول جمع می کنی تا بری کلاس اون ساز و تازه میفهمی که تا اون موقع فقط مو میدیدی. اگه آیه یاس نخونی و به خودت بگی" تو می تونی" و تلاش کنی، پیچ و خم های مو رو یاد می گیری ... بله منظورم تئوری یا همون فهم موسیقیه و می گی "اَاَاَاَاَاَاَاَاَاَ اینجوری نوا میسازن؟!" . تمام این مدت بقیه فکر می کنن تو و سازت با هم قهرین ولی شما در حال مکاشفه این. خلاصه بعد از نت خونی می رسی به خوان بعدی که کار حضرت فیل ِ؛ تبدیل تئوری هایی که یاد گرفتی به عمل. یعنی همون نوایی که می خواستی بسازی.
سرتونو درد نیارم بعد از سالها تمرین و ممارست تازه به مرحله ای میرسی که بری روی سن و هنر نمایی کنی و مردم واست دست بزنن و هورا سر بدن. ضمنا در تموم این مدت تو سرزنش های آدم های عاقل رو ندید می گیری و دست آخرم چیزی جز خاطره های اون لحظه که روی سن مردم واست هورا می کشیدنو یه مشت شاگرد نا اهل که نوا هالیشون نمیشه و به حکم والدینشون که آدم های عاقل نسل پیششونن، گیرت میاد .
ولی تنها چیزی که داری یعنی همه چیزت همون نواییه که هر وقت با سازت تنها میشی میزنی و باور داری که تموم اینا ارزششو داره و تنها آرزوت اینه که تا لحظه ی آخر سازت کنارت باشه و نواش تو گوش جانت.

