هفت نت عشق

                                          

 

هفت نت عشق

عشق ورزیدن مثل نواختن موسیقیه. اول از یه نوایی خوشت میاد و گوش می دی . کم کم می گی یعنی منم میتونم بنوازم؟ این میشه که پولاتو جمع می کنی تا ساز اون نوا رو بخری. سازو که خریدی میبینی نمی تونی اون نوا رو تو هم ازش بسازی. اینه که اگه نا امید نشی باز پول جمع می کنی تا بری کلاس اون ساز و تازه میفهمی که تا اون موقع فقط مو میدیدی. اگه آیه یاس نخونی و به خودت بگی" تو می تونی" و تلاش کنی، پیچ و  خم های مو رو یاد می گیری ... بله منظورم تئوری یا همون فهم موسیقیه و می گی "اَاَاَاَاَاَاَاَاَاَ اینجوری نوا میسازن؟!" . تمام این مدت بقیه فکر می کنن تو و سازت با هم قهرین ولی شما در حال مکاشفه این. خلاصه بعد از نت خونی می رسی به خوان بعدی که کار حضرت فیل ِ؛ تبدیل تئوری هایی که یاد گرفتی به عمل. یعنی همون نوایی که می خواستی بسازی.

سرتونو درد نیارم بعد از سالها تمرین و ممارست تازه به مرحله ای میرسی که بری روی سن و هنر نمایی کنی و مردم واست دست بزنن و هورا سر بدن. ضمنا در تموم این مدت تو سرزنش های آدم های عاقل رو ندید می گیری و دست آخرم چیزی جز خاطره های اون لحظه که روی سن مردم واست هورا می کشیدنو یه مشت شاگرد نا اهل که نوا هالیشون نمیشه و به حکم والدینشون که آدم های عاقل نسل پیششونن، گیرت میاد .

 ولی تنها چیزی که داری یعنی همه چیزت همون نواییه که هر وقت با سازت تنها میشی میزنی و باور داری که تموم اینا ارزششو داره و تنها آرزوت اینه که تا لحظه ی آخر سازت کنارت باشه و نواش تو گوش جانت.  

لایق


                         

لیاقت . چه کسی لایق دوست داشتنه؟ من هیچ وقت بهش فکر نکردم. همیشه دنبال محبت کسایی بودم که فکر می کردم دوستشون دارم. اما هرگز به این فکر نکرده بودم که آیا اونها لیاقت دوشت داشتنو دارن یا نه . تازگی ها به این فکر افتادم که دنبال کسایی باشم که فکر می کنن دوستم دارن. شاید بشه اینجوری هم به مساله نگاه کرد. آیا اونها هم لیاقتشو دارن؟

لیاقت شاید از دید هر کس فرق کنه ولی نمیشه گفت تعریف واحدی ازش وجود نداره. به نظر من لیاقت شخصیت مقابل بسته به تعریف های تو از ارزش هات و انتظارتت داره . وقتی باید انتظار یافتن لیاقت دوست داشتن در دیگری رو داشته باشی که لایق ارزش های خودت باشی . ارزش هایی که خودت هم احترامشو نگه نداری و حتی ندونی چیه نمیتونه لیاقت طرفتو معین کنه.

بهتره اول به ارزش هام بیاندیشم و یاد بگیرم چطور بهشون احترام بگذارم تا اینکه دنبال لیاقت دوست داشتن این و آن بگردم.

پادشاه و گدا


                                      

ای که دولت چشمت با ذلت دل ما چه ها می کند

هیچ فکر کرده ای پادشاه چرا رو سوی گدا می کند؟

لحظه ای که نگاهت دست نگاهم گرفت

دیدم خداست که دارد مرا صدا می کند

کسی که کوه را جابه جا کرد که از جا به جا کردن تکه سنگ ها شروع کرده بود


/* /*]]>*/

جلسه ی اول (نیم رخ 1)

 

ﭘنجشنبه 30 مهر88

این جلسه با حضور انجمن ها توسا، دهکده سبز ،ﭘیشگیری از آسیب های اجتماعی و نسل آریا  طی یک ساعت انجام گرفت.

 

مصوبات: 1.انجام طرح به صورت گروهی که در آیند ه به سمنی که به امور نوجوانان از جمله جذب و آموزش فغالیت های سمنی (NGO) ، مهارت های زندگی و ..  به صورت گروهی.

2. چاﭗ نشریه حتی الا مکان به صورت ماهنامه با همکاری سازمان ملی جوانان و آموز و ﭘرورش

3. معرفی سمن ها ی ساز مان ملی جوانان به نوجوانان در این نشریه

4. تهیه ی ﭘروﭘوزال این طرح در جلسه ی بعد

5. تشریک مساعی در جهت اخذ بودجه از سازمان ملی جوانان استان کرمان

6. ﭘخته نمودن طرح بدور ازهسچ گونه تعجیل

 

دستور جلسه:

1.سه بعد مورخ 2/8/88 در محل دفتر ﭘیشگیری از آسیب های اجتماعی ساعت 19 خواهد بود .

2. این جلسه تمامی سمن های داوطلب به همراهی دبیر و یک عضو فعال در این زمینه حضور به هم خواهند رساند .

3.امی یمن ها اهداف و مقصد خود را در این راه از ﭘیش تعیین کزده و مطالبی را که بر اساس آن می توانند در این نشریه به اشتراک بگذارند بر اساس موضوع اعلام نمایند.

 4. تهییه ﭘروﭘوزال