ذهن من دریایی است

شور من بی پایان

گرچه مانده قلبم

در کناری حیران

 

شور من پر شوق و

شوق من پر زور است

می توانم بدوم حسش هست

لیک پا در گور است

 

 

دل من عاشق بود

 عاشق طرحی نو

ره من آمادست

لیک کیست گوید که  برو

 

پای من چون قلبم

می زند در همه حال

به درای بسته

 به  سوال مبهم فال

 

چاره ام همت بود

قدری هم آزادی

او که سوخت چندی پیش

در همین آبادی

 

 س.س

۲۶/۱/۸۹