در حسرت چای
کمی چای خشک پیدا کردم تو بساطم
به هزار زحمت
آتشی ساختم
دم دادم
قوری ام
روی آتش ترکید
آتشم خاموش شد
چاییم هدر رفت
و آنچه من آموختم این بود
"چای هم نباید بخورم
چه رسد نان و پنیر"
سفسطه:
۱. این مدلیشو دیگه تا حالا نگفته بودیم ![]()
۲. هیشکی هیش حوشله وبلاگ خونی نداره ... ایش
+ نوشته شده در شنبه چهارم تیر ۱۳۹۰ ساعت 21:34 توسط سمانه ساعدی
|